شبهای بی قراری

شبهای بی قراری ستاره می شمارم دل تنگی هام نم نم با گریه هام می بارن
با شاخه های بی برگ در اشتیاق بارون
یه تک درخت تنها تو غربت بیابون
تمام هستی من یه کوله بار خالیست
حضور سوت و کورم بهار نقش قالیست
فریاد بی صدام بغض گرامی من در معرض زوال
اینک تمام رویای هر شب من تصویری از بهاره
یه پنجره تبسم یه جاده انتظاره...!!

 


flower.gif ..!!

 



تو منو ببخش....

تو منو ببخش....
به جرم سادگی و صداقتم....
تو منو ببخش
ببخش به جرم اینکه روزی دلم به تو خوش بود و در عین تنهایی نیازمند مهر تو بودم و نیاز به هر چیز دیگه ای رو از دلم رونده بودم.... 
ببخش منو...دیگه برگشتی در کار نیست...همه بهونه های برگشتنو کشتم...دیگه دل بی تابی نمونده...دیگه خبر از عشق نیست...دیگه برنمی گردم... flower.gif
ببخش که تو این قمار عاشقونه بازنده هر کی بود ، من باختم....دلم رو ، زندگیمو ، احساسمو...بخشیدم.. flower.gif
ببخش که دیگه باورت نمی کنم....چون نمی خوام از سادگی خودم برام بند بسازی واز صداقتم دام .... 
ببخش که دستتو از اول خوندم....
ببخش که تورو از همون ابتدا از خودم نروندم....
ببخش که لبانم رو با مُهر سکوت و صبر داغ کردم و اجازه دادم تو هر کاری که می خوای بکنی و هر حرفی دوست داری بزنی...تا به اینجا برسی...ببخش که تورو از همون ابتدا از خودم نروندم....ببخش که بغض و فریادم رو به سکوت دعوت کردم....ببخش که حس کینه و انتقام رو در خودم کشتم 
ببخش که تو ظلمی که به دلم شد، هر کی گناهکار بود ، بازم کیفرش مال من بود...مجازاتشو من کشیدم...همه درد ها و غصه ها رو تنها به دوش کشیدم...ببخش که تورو زودتر از خودم نروندم... flower.gif
ببخش که تورو از ابتدا از خودم نروندم ..............!! 

امشب از اون شباییه که دلم خیلی گرفته

امشب از اون شباییه که دلم خیلی گرفته

دلم می خواد بر خلاف هر شب بخوابم اما خوابم نمی بره

می ترسم.....آره امشب از خیلی چیزا می ترسم

می ترسم سلامتون کنم و مثل همیشه جوابمو ندید....می ترسم نگاتون کنم

و مثل همیشه سراتونو بندازید پایین تا نگاه منو نبینید می ترسم بهتون بگم

دوستون دارم و مثل همیشه بهم بخندین...می ترسم بگم عاشقم اما دلم

بهم بخنده.....

می دونید...! صبح ساعت نه ونیم بود چشامو بستم تا بگیرم

بخوابم ...خوابیدم....اما کاش نخوابیده بودم......خواب دیدم ...آره مثل

همیشه...!

خواب دیدم منو به یه درخت بستن به یه درختی که ساعت به ساعت بزرک

میشد...اما اون درخت با درختای دیگه یه فرق داشت این درخت رو تنش خار

بود و منو درست جایی بسته بودن که یه خار پشت کمرم بود...هر ساعت که

این درخت بزرگ می شد خار هم بزرگ میشد و بیشتر تو کمرم فرو

می رفت......تا اینکه تلفن زنگ خورد و من از خواب بیدار شدم.

بیشتر وقتا من به یه چیز فکر می کنم.

به اینکه (( چرا گل خار داره...؟ ))

همیشه هم یه جواب داشتم (( چون موقه ی چیدنشون بیشتر احتیاط کنیم ))

صبح بعد از دیدن اون خواب به جواب خودم یقین پیدا کردم اما یه فکر دیگه منو

مشغول خودش کرده....آره قبول دارم گل خار داره.... برا اینکه موقه ی چیدن

اون گل احتیاط کنیم تا تو دستمون خار نره ...اما من موقه ی چیدن اون گل

احتیاط کردم و خارش تو دستم نرفت...اما بعد از رفتن اون گل متوجه شدم که

خارش تو کمرمه .

آره تو دستم خار نرفته .... اما تو کمرم یه خاره که هر ساعت داره بزرگ و

بزرگتر میشه...

امید وارم این خار زودتر بزرگ بشه و به طرف قلبم حرکت کنه تا راحت شم.

همیشه از گرما خوشم میومد...چون وقتی تو هوای گرم و شرجی بندر

میرفتم کنار دریا عرق می کردم و موقه ی گریه کردن معلوم نبود دارم کریه می

کنم یا عرق می کنم..

اما تازگی ها از گرما بدم میاد ...نمی دونم .....شاید به خاطر اینه که دلم می

خواد همه گریه هامو ببینن




حرف آخر

الهی...! دانایی ده که در داه نیفتیم

بینایی ده که در چاه نیفتیم

بگشای دری که در گشاینده تو ای

بنمای رهی که ره نماینده توای

من دست به هیچ دستگیر ندهم

که ایشان همه فانیند و پاینده توای

 

نیلو